خیلی مدیونم به بدنم نه به اندازهی روانم البته. اونقدر شوآف گونه بهش ورزش شدید دادم اونقدر بیتوجهی کردم که الان هرچی بهش توجه میکنم به سختی میشنوم که داره داد میکشه بس کن اینقدر راه نرو . یه کم بیشتر بخواب ..... واقعا احتیاج به خواب داره از اول این هفته درد میکشه از بس که استرس هام رو روش سوار میکردم یا حرص خوردن هایی که الان برام خنده داره.
بهم میگه که «بیا روزهی سکوت بگیر. اصلا نظر نده قضاوتی نکن چون نمیفهمی که چه باری رو میذاری روی دوشم وقتی که با این اخلاقهای ناخودآگاهانه به قول خودت کار من رو سخت میکنی. فکر میکنی که زرنگی و داری سالم زندگی میکنی ولی نه بیا ببین زیر چشمت چه کبود شده از کمخونی. ببین موهات چه قدر داره کم پشت میشه از استرسا. دیگه مثل قبل باهات راه نمیام. الان دو قدم هم راه میری پاهات درد میگیره. جلوی باد کولر میلرزی حالا »
ببخش 💚 بیشتر مواظبم😷😷😷