- teapani
خیلی مدیونم به بدنم نه به اندازهی روانم البته. اونقدر شوآف گونه بهش ورزش شدید دادم اونقدر بیتوجهی کردم که الان هرچی بهش توجه میکنم به سختی میشنوم که داره داد میکشه بس کن اینقدر راه نرو . یه کم بیشتر بخواب ..... واقعا احتیاج به خواب داره از اول این هفته درد میکشه از بس که استرس هام رو روش سوار میکردم یا حرص خوردن هایی که الان برام خنده داره.
بهم میگه که «بیا روزهی سکوت بگیر. اصلا نظر نده قضاوتی نکن چون نمیفهمی که چه باری رو میذاری روی دوشم وقتی که با این اخلاقهای ناخودآگاهانه به قول خودت کار من رو سخت میکنی. فکر میکنی که زرنگی و داری سالم زندگی میکنی ولی نه بیا ببین زیر چشمت چه کبود شده از کمخونی. ببین موهات چه قدر داره کم پشت میشه از استرسا. دیگه مثل قبل باهات راه نمیام. الان دو قدم هم راه میری پاهات درد میگیره. جلوی باد کولر میلرزی حالا »
ببخش 💚 بیشتر مواظبم😷😷😷
رو به روی من ادمی ست که درست ارتباط برقرار نمیکنه با بقیه مگر اینکه با خودش روراست بشه
خستهام از آن هنگام که تلاش کردم و نشد . از وقت هایی که دعا کردم دیگر نباشم.
سنگدل ترین بودم با خودم😔😔😿
Remember Me - David Neyrolles
خوشبخت شو عزیزمن میخوام رهات کنم کاش بتونم بیخیال شم ازت واقعا یه آزار دهنده ی درونی میتونه این قدر آدم رو بکشونه سمت اونایی که دیگه نیستند و نم نم و خاموش ازم یه خوش خیال بسازه که وقتی چشمام رو میبندم برام قشنگی هاش رو مرورش میکنه فقط ، چشمام رو که باز میکنم میخنده به سادگیم