کجایی

وقت هایی هست که حرفم رو هیچ جوره به هیچ کی نمیشه بگم.. راهش این نیست که مثل بچگی هام دیوونه بشم و عقده بشه توی دلم. 

خدایا زندگی توی یه شهر اشتباهی چه قدر سخته. ادم هایی که حرص و کینه رو توی وجودم می کارن

سواستفاده گرهایی که به اسم مبلغ و راهب  مذهبی روح و روان ادم ها رو سیاه می کنند تا جاپای خودشون رو سفت کنند و سنگین تر و سیاه تر به ادم ها سلطه کنند.

خدایا خدایا پس تو کجایی خواهش می کنم خدایا بیا پایین و بگو چه کنم بیا پایین و بگو به کجا پناه ببرم..... بارها و بارها می خواستم خودم رو از بین ببرم اما جرعتش رو ندارم. 

خدایا بیا بگو که مهربونی که اون قدر که این ها میگن بی رحم نیستی

خدایا حداقل کمکم کن

  • teapani

Her leaving in the morning

everything was a fairy tale

She would be a believer
Designed By Erfan Powered by Bayan