آرزوی کافه ای

آرزوهام مثل خودم عجیب میزنن. ولی دوسشون دارم

یکیش اینه که می‌خوام یه کافه داشته باشم یه کافه کتاب هم کنارش

مخصوص مامان بزرگ ها باشه آره 😍 دستشون رو میگیرم برای تک تکشون که خیلی گوگولی و قشنگ ترین مشتری هان. منوی کافه‌ام رو میارم براشون توضیح میدم .

بعد یه ربع یکیشون صدام میزنه. اونی که مانتوی قرمز پوشیده سفارش هاشون رو میگه و عزیزم یه لیوان آب هم برامون میاری

_حتما

میرم و صداهای پچ پچ رو از پشت سرم می‌شنوم و خنده‌هاشون رو . یه عود روشن میکنم و صدای بک گراند کافه رو بیشتر میکنم براشون

پ.ن: در حال حاضر به خاطر دندون درد نتونستم ادامه بدم .. فقط خواستم قطره ای از رویام رو این جا ثبت کنم

 

  • teapani
Monday 27 July 20 , 23:32 قدرت، چیزی که به دنبالش هستید

وای چه قدر عالی لحظه ی در این دریای تخیل ناب غرق شدم

ممنون🌸🌸

ممنون از شما که قشنگ خوندید 😊😊🌹🌹

این رویای کافه رو فک کنم هممون یه سری داشتیم :))

عهه خب پس خیلی هم غیر عادی نیستم😊

Her leaving in the morning

everything was a fairy tale

She would be a believer
Designed By Erfan Powered by Bayan